English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (2459 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
malfunction U نادرست عمل کردن
malfunctioned U نادرست عمل کردن
malfunctions U نادرست عمل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
contamination U ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
boolean algebra U قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
Other Matches
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
foulest U نادرست
inaccurate U نادرست
fouler U نادرست
erroneous U نادرست
spurious U نادرست
foul U نادرست
unfair U نادرست
out of a U نادرست
out of trim U نادرست
phoney U نادرست
phoneys U نادرست
phony U نادرست
unfairly U نادرست
in error <adj.> U نادرست
inexact U نادرست
sinister U کج نادرست
fouls U نادرست
out of order U نادرست
trumped-up U نادرست
inconsequent U نادرست
imprecise U نادرست
dishonest U نادرست
unsafe U نادرست
amiss U نادرست
false code U کد نادرست
infirmly U نادرست
false <adj.> U نادرست
wrongful U نادرست
inconsecutive U نادرست
trumped up U نادرست
phonies U نادرست
impure U نادرست
crooked U نادرست
false U نادرست
fouled U نادرست
false code U رمز نادرست
false information U اطلاعات نادرست
fallacy of composition U تعمیم نادرست
false information U خبر نادرست
false U ساختگی نادرست
foul bill of lading U بارنامه نادرست
wrong answers U پاسخهای نادرست
wrong information U اطلاعات نادرست
unsound U ناخوش نادرست
misconstructions U تعبیر نادرست
misconstructions U تفسیر نادرست
mispronunciation U تلفظ نادرست
mispronunciations U تلفظ نادرست
errors U عقیده نادرست
by indirection U با وسائل نادرست
inexactly U بطور نادرست
distractor U گزینه نادرست
miscue U ضربه نادرست
improper U نامناسب نادرست
vicious U بدطینت نادرست
wrongfully U بطور نادرست
misinformation U خبر نادرست
untrue U نادرست خائن
jackleg U ناشی نادرست
paralogism U قیاس نادرست
error U عقیده نادرست
misconstruction U تفسیر نادرست
misconstruction U تعبیر نادرست
chucked U پرتاب نادرست
chuck U پرتاب نادرست
mistranslation U ترجمه نادرست
missatement U گفته نادرست
foul play U کار نادرست
chucks U پرتاب نادرست
heterography U املای نادرست
inaccurately U بطور نادرست
mispronounciation U تلفظ نادرست
inaccurate U نادرست یا غلط
sigmatism U تلفظ نادرست حرف " س "
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
true false questions U پرسشهای درست- نادرست
paralpgize U قیاس نادرست ساختن
prismatic spectacles U عینک نادرست نما
incorrect U نادرست یا به همراه خطا
suggestio falsi U افهار و اعلام نادرست
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
wild cat U بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
mininformation U اطلاع یا خبر نادرست
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
foozle U بدساختن ضربت نادرست
lied U سخن نادرست گفتن
lies U سخن نادرست گفتن
lie U سخن نادرست گفتن
an i calculation U حساب نادرست یا غیر دقیق
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
ungrammatical U مخالف ایین دستور نادرست
false starts U اغاز نادرست خطا در شروع
mal U خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
false start U اغاز نادرست خطا در شروع
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
logical U معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
out of square U خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
zeros U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
ambiguities U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguity U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
zeroes U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zero U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
grammatical error U استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics U خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
hazards U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
mis- U پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
graft U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
logical U خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
mis U پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
grafts U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazarding U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
debounce U جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
grafted U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazarded U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazard U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
denials U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
neither nor function U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
cancels U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
components U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
cancelling U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
component U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
frauds U دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
denial U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
NOR function = U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
fraud U دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
boolean operation U کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
fallacy of composition U استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
palette U تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
burn out U گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
palettes U تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
negative U سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
gap U سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
gaps U سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
negatives U سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
aliasing U اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
logic U یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
bombed U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
checked U سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check U سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
checks U سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
spacer U امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
equivalence U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
NEQ U تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
inequivalence U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
anti- U ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
misapprehends U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehending U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehend U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
mis run casting U ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com